فلك داني چه ظلمي از تو برزهراي اطهر شد چه بيدادي زتو بر فاطمه بعد از پيمبر شدمگر آن گفته هاي شاه خاتم رفته از گوشت كه بعد ازرحلت او فاطمه از غم مكدر شدبگفت احمد مكرر فاطمه بضعه مني چرانسبت به او پس ظلمها زامت مكررشدهمان زهرا كه احمد زاحترامش گفت با امت دريده نامه ي ارثش زخصم شوم كافر شدنخشكيده هنوز از آب غسل شاه خاتم كفن كه نار ظلم در باب سرايش شعله آور شددل بشكسته اش اورا نبود بس در غم بابش كه پهلويش شكسته آن چنان از ضربت در شدنبود بس سينه اش را ناله هاي جانگداز غم كه آزرده زميخ در زاعداي ستمگر شدنبود بس تيرگي روز در چشمش زهجر باب كه نيلي آنچنان از سيلي آن رخسار انور شدزضرب تازيانه دشمن دين بازويش راخست مصيبت ديده اي را تسليت آنسان مقرر شدچرا حبل جفا بر گردن حبل المتين بستند چرزا مغلوب دست روبه دون ،شير داور شدقضا بر بست دست شير حق را ورنه در آندم كجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شدز لطف مرتضي و آل پاك اوست كاندر طوس بدوران مرثيه خواني ، مدامي شغل (آذر) شد .اثر طبع آذر خراساني -به نقل از جلد اول ديوان آذر -صص-۵۵-۵۶ -چا پ سوم -۱۳۴۸ شمسي انتشارات طوس----محمد حسن اسایشبرچسبها: در شهادت دخت نبی, فاطمه الزرا, س
+ نوشته شده در یکشنبه چهارم دی ۱۴۰۱ساعت 12:10  توسط محمد حسن اسايش | ازهردری سخنی -از هرکجا تصویری...
ما را در سایت ازهردری سخنی -از هرکجا تصویری دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : moh331o بازدید : 74 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 3:42